با دوستان مروت با دشمنان مدارا
شناسانیوز-شاید یکی از بهترین روش های شناخت ملت ها شناخت ادبیات آن مردم و سرزمین باشد.اگر می خواهیم بریتانیا را بشناسیم با شکسپیر می توانیم نوع نگرش یک انگلیسی را بفهمیم. اگرچه آثار شکسپیر جهانی است و در محدوده ی جغرافیا نمی گنجد اما بیانگر طرز فکر انگلیسی ها هست که جهان را آنگونه می بینند .خدا رحمت استاد بزرگ تاتر ایران حمید سمندریان را که همیشه می گفت هر وقت در جاده دیدید که تابلو کاهش سرعت نصب شده بدانید که همه در آنجا با سرعت می روند.در واقع وقتی اخطار یا هشدار پیاپی می شود باید تردید کرد که حتما خطا زیاد است مثل داور فوتبالی که وقتی ببیند خطاهای بازیکنان زیاد شده به اخطار روی می آورد و یک بازی که اخطار و کارت وزرد و قرمز زیاد در آن استفاده شده می شود گمان کرد که قوانین مراعات نمی شود و یا زیر پا گذاشته می شود.
وقتی حدود هفتصد سال پیش حافظ می گوید با دوستان مروت با دشمنان مدارا در واقع هشدار می دهد که مروت و مدارا در جامعه همان روز کم شده. هیچ متفکری افکار ش را به امید آیندگان بروز نمی دهد اصولا دغدغه مربوط به زمان خویش و اگر این دغدغه ادامه یافت افکار و آثار برای آیندگان هم حرف جدیدی خواهند داشت. آیا زمان آن فرار نرسیده که از خودمان بپرسیم تا چه زمانی ماباید در توهم فرهنگ چند هزار ساله و اولین امپراطوری جهان باشیم؟ و از همین رو چنان باد به غبغب بیندازیم که همه دنیا باید سر تعظیم فرود آورد حتی اگر ما بگوییم مرگ بر تو و ننگ بر تو.آیا زمان آن فرا نرسیده که از خودمان بپرسیم چرا دوستی ها در بین مردم هر روز کمتر و کمتر می شود؟ چرا کمتر ازدیدن دوستان سابق به هیجان می آییم؟ چرا گاهی بی علت قید دوستی چند ده ساله را حتی می زنیم؟اگر در گذشته این چنین بودیم که حتی صدای خواجه شیراز را هم در آوردیم امروز باید آگاه تر از گذشته باشیم و انتظار این است که آگاهانه و با خرد برخورد کنیم.چرا رفتار های ما در طی تاریخ و به ویژه در صد سال اخیر هر روز متنافض تر شده؟ چرا از انقلاب مشروطه که عصر نوزایی و یا رنسانس ایران بوده تا کنون ما همچنان در پی آن هستیم که چه چیزی را نمی خواهیم اما هرگز فکر نکردیم که چه چیزی را می خواهیم؟ چرا جهان از نظر یک ایرانی سیاه و سفید است ؟ چرا کارگر و کشاورز مظلوم است و کار فرما وارباب ظالم؟ چرا تنها چیزی که وجود ندارد دوستی در داخل است ؟بارها همه شاهد بوده ایم که به محض خروج یک نفر از میان یک جمع بقیه شروع می کنند از او بدگویی کردن , چرا ما با دوستان مروت نداریم و تا این را یاد نگیریم و ملکه رفتاری خودمان نکنیم نمی توانیم با دشمنان مدارا کنیم.دلیلی ندارد که با دشمنان دوستی کنیم اما می توانیم برای منافع خودمان هم که شده مدارا کنیم و سر منشا مدارا خرد است و تشخیص منافع. وقتی ما به تشخیص منافع خود رسیدیم چه برای بقا و چه برای گسترش قدرت، آنجاست که با دشمنان هم مدارا می کنیم. و این مدارا اصلا معنای سفید یا سیاه بودن ندارد بلکه نوعی نگاه خاکستری است به جهان .آن زمان است که ما یاد می گیریم حتی با دشمنان جدل نکنیم و مدارایی پیشه کنیم که به حفظ بقا و دوام ما کمک میکند.ما بهتر است که خودمان را خوب بشناسیم حتی سطحی ترین آثار هنری و یا رسانه ای مثل فیلم و موسیقی و کتاب و ……بازتابی از اجتماع است در اغلب فیلم فارسی یک مدل رفتاری تقریبا تکرار می شود که دونفر برسر عشق به خواهر درگیر می شوند و کافه را بر هم می زنند اما بعد از آنکه به حال خودشان آمدند و هوشیار شدند فردایش می روند خواستگاری و همان برادر غیرتی که شب گذشته چاقو کشیده بودامروز در مراسم خواستگاری آغوش می گشاید.شاید در ابتدا با دیدن چند فیلم فارسی به خود بگوییم نوعی سطحی نگری است و مبنای رفتار عمیق روانشناسانه ندارد,اما باید قبول کنیم که تقریبا همه این گونه عمل می کنیم. حتی اگر ابراز می داریم که ما مثل بقیه نیستیم و یا از دیدن آثار دوری می کنیم به این قصد که طرز فکر خودمان را از دست ندهیم, باز هم ما همان رفتار را می کنیم حتی در خلوت.وقتی ما توانستیم به آن مرحله برسیم که علاوه بر مروت با دوستان در داخل, با دشمنان در خارج مدارا کنیم می شود امیدوار شد که دوستان بیشتری داشته باشیم و در آینده تنش کمتری داشته باشیم.
افشین جعفری خواه